داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم

ساخت وبلاگ
که یدفعه یادش اومد نرفته لباساش رو بیاره رفت سمت خیاط خونه قصر پیش خیاط مخصوص سلطنتی گفت لباس من کجاست خیاط سلطنتی رفت لباس رو اورد و گفت بفرمائید سرورم کاسپین وقتی لباسش رو دید لبخند زد لباس کاسپین شامل یه جفت چکمه سفید و بسیار خوش دست با شلوار سفید داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : girl-moon1378 بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 2:22

که یدفعه وقتی صورت رنگ پریده ایزابلا رو دید وحشت کرد و سریع به سمت ایزابلا رفت و پیشش روی تخت نشست با نگرانی گفت ایزابلا عزیزم خوبی چرا رنگت پریده ایزابلا یدفعه کاسپین رو بغل کرد و با صدایی که معلوم بود پر از بغض گفت کاسپین قول بده مراقب خودت هستی کا داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : girl-moon1378 بازدید : 80 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 2:22

(راوی) کاسپین که فکر میکرد ایزابلا فقط کابوس دیده خیالش راحت شد و رفت به اتاقش رفت اما خبر نداشت ایزابلا بخاطر چیز دیگه ایی انقدر غمگین و نگران بود نمیدونست ایزابلا در اصل خواب اون رو دیده خوابی که مدام فقط  ارزو میکنه کاش اون خواب فقط کابوس باشه کاب داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : girl-moon1378 بازدید : 125 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 2:22

(کاسپین) کاسپین داشت فکر میکرد چند روز از مرگ مار ایزابلا گذشته بود درسته خودش رو شادی میزد اما معلوم بودن ناراحت یا شایدم فقط من میفهمیدم ایزابلا همش در حال درست کرن اون غول های نامرئی بود پسچی ها انتخاب شده بودن و قرار بود فردا حرکت کنن کاش ایزابلا بعد از این چند روز یه لبخند واقعی میزد و اهی کشید کاسپین پیش ایزابلا رفت در اتاقش رو زد صدای ایزابلا بود که گفت بیاید تو وقتی کاسپین وارد اتاق شد ایز داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : girl-moon1378 بازدید : 97 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 7:12

که یدفعه وقتی کاسپین سرش رو بالا اورد متوجه اشکای ایزابلا شد که از چشماش پایین میومدن کاسپین که هول شده بود گفت : ببخشید تقصیر من بود ناراحتت کردم ببخشید ایزابلا تا میخوام یه چیزی رو درست کنم به بدترین نحو ممکن گند میزنم من متا... ایزابلا انگشت اشارش رو روی لب های کاسپین گذاشت گفت : من ناراحت نیستم کاسپین من خوشحالم کاسپین وقتی به ایزابلا نگاه کرد متوجه لبخند زیبای ایزابلا شد که با اشکاش همراه شده داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : girl-moon1378 بازدید : 86 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 7:12

که یدفعه کاسپین سر ایزابلا بالا اورد و لب ایزابلا رو بوسید ایزابلا سرخ شد اما کاسپین چشماش رو بست و ادامه داد که یدفعه به خودش اومد سریع مثل فنر بلند شد سرخ شده بود چشماش رو بست و به سرعت میگفت : ببخشید دست خودم نبود هر کاری کردم نتونستم جلوی خودم روبگیرم من یهو دلم خواست ببوسمت بخشید بخشید ببخشید ببخشید ببخشید ببخشی... یدفعه با حس گرما روی لپش چشماش رو باز کرد و دید ایزابلا لپش رو بوسیده ایزابلا داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : girl-moon1378 بازدید : 63 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 7:12

که یدفعه زانو زد و به صورت پر از تعجب ایزابلا لبخند زد و گفت : بانو ملکه ایزابلا ایا شما حاضرید من رو شاهزاده سرزمین کارلدلیا رو به عنوان همسرت تا اخر عمر قبول کنی قول میدم اگه همسرم بشی تا ابد کنارت بمونم کاسپین به ایزابلا که با شوک و اشک تماشاش میکرد لبخند زد ایزابلا کنارش روی زمین نشست گفت : البته که قبول میکنم و همدیگه رو بغل کردن وقتی بلند شدن کاسپین گفت : روز جشن به همه اعلام میکنم البته قبل داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : girl-moon1378 بازدید : 115 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 7:12

میتونست تا ابد زنده بمونه چون خون ایزابلا چه خودش و چه خون بالهاش باعث جاودانگی جسم در برابر بیماری و پیری میشد واسه همین بود که جورج ویل با اینکه الان حدود 65 سال سن داشت شبیه یه مرد جوان 25 ساله بود و هیچ وقت اثار بیماری در اون ظاهر نشد ولی درسته جورج ویل در برابر بیماری مصون بود اما در برابر زخمی شدن و اسیب دیدگی مصون نبود چون خون بال ایزابلا  فقط زمانی باعث جاودانگی ابدی میشد که بال به ایزابلا داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : girl-moon1378 بازدید : 65 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 7:12

که یدفعه دوقلو ها رز و رزالی وارد اتاق کاسپین شدن و پریدن توی بغل کاسپین چون تازه رسیده بودن  کاسپین نمیدنست واسه همینم خیلی خوشحال شد دو قلو ها با هم لپ کاسپین رو بوسیدن و کاسپین هم محکم اونارو بغل کرد چون دلش واقعا توی این چند روز برای رز و رزالی تنگ شده بود وقتی به در نگاه کرد ایزابلا رو در حال لبخند زدن و تکیه داده به در دید ایزابلا مثل همیشه خیلی زیبا بود با اون لباس بلند و کمی پف بنفش که دام داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : girl-moon1378 بازدید : 74 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 7:12

(کاسپین) امروز روز جشن بود همه خوشحال بودیم مخصوصا کاسپین چون توی این روز ایزابلا نامزد اون میشد حلقه ایی که برای کاسپین دستور ساختش روداده بود خیلی زیبا بود یه انگشتر از طلای خالص که شبیه دو مار بود که با دهنشون یه الماس زیبای وکمیاب ابی تیره رو گرفته بودن بخاطر این مار رو انتخاب کرد چون ایزابلا مارش رو خیلی دوست داشت کاسپین به جعبه ی زیبای که از شیشه ساخته شده بود و داخلش انگشتر بود خیره بود شب داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان بال های گمشده ی فرشته قسمت چهل و ششم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : girl-moon1378 بازدید : 63 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 7:12